هانا عشق مادر و پدر

هفته 38

1394/11/24 14:41
نویسنده : مادرش
125 بازدید
اشتراک گذاری

هانا ی نازنینم امروز بعد مدتها دارم این مطلب رو مینویسم

این مدت خیلی درگیر بودم. با افزایش مقدار قند خونم همش نگران تو بودیم و این مدت کلی دکتر و آزمایش و سونو دادم تا بالاخره کنترل شد. الهی بمیرم برات چون مطمئنم تو هم خیلی اذیت شدی چون من همش نگران بودم.

تو این مدت خریدای سیمونی هم با مادری و خاله فریبا انجام دادیمبغل

تختت رو هم گرفتیم و تقریبا الان همه چیز آماده س که دختر گل و نازنینم بیاد.بوس

من و بابا مهردادت خیلی منتظرتیم. این روزا حسابی تکون میخوری و کلی دست و پاهاتو کش میاری. از رو شکمم کامل معلومه وقتی هم که بابا دستشو رو شکمم میذاره تو شیطونیت بیشتر گل میکنه. انگار که میدونی باباس و میخوای بپری بغلش!خندونک

امروز هم دوباره میریم دکتر. خانم دکتر بگه که دقیق کی به دنیا میایزیبا

ما دوستت داریم عزیزم اونم خیلی خیلی زیاد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)