هانا عشق مادر و پدر

اولین سونو گرافی

اولین سنوگرافی که رفتم  سونوگرافی اردیبهشت 31 تیر بود خیلی کوچولو بودی اونوقتا حدود 8 هفته الهی دورت بگردم منو مهرداد وقتی ترو دیدم کلی ذوق کردیم فندق مامان ...
23 آبان 1394

من مادر میشوم و مهرداد پدر

خیلی از بچه دار شدن میترسیدم!وووییییییی مسئولیتش خرجش و همه چیش کلا!! مهرداد هم از من بدتر هربار که بحثش میشد کلا پشیمون میشدیم!! اما خب یه مدت بود همه بهم اصرار میکردن که یه بچه بیاریم!!مخصوصا مادری!! منم کم کم رفتم تو حسش و دیگه حرفای مهرداد زیاد روم اثر نداشت هرچند که عقلا حرفاشو قبول میکردم ولی حس مادر شدن قوی تر بود خلاصه مهرداد هم فقط و فقط به خاطر احساس و اصرار من رضایت داد که بچه دار بشیم و خیلی زود بعد از رضایتش ما بچه دار شدیم!!! همه چیز سریع اتفاق افتاد!! روز 2 تیر سال 94 ساعت 11 ظهر با تست بی بی چک فهمیدم باردارم و خدا یه فرشته کوچولوی ناز و ملوس برام فرستاده!از خوشحالی بال درآوردم! خیلی برنامه ریزی کردم که چطوری...
23 آبان 1394

همه چیز درباره مامان و بابا

من فاطمه هستم مامان مهربون شما تحصیلاتم فوق لیسانس گیاهپزشکی از دانشگاه کردستان و از سال 87 تو یه شرکت خصوصی کار کردم البته مادر الان چندوقتیه کار از روال عادی خارج شده و ممکنه مادر برا همیشه خانه دار بشه. من عاشق همه ی چیزای خوب هستم وبیشتر از همه پدرت و تو پدر اسمش مهرداد، لیسانس برق داره و کارمند اداره آموزش و پرورش، یه مرد فوق العاده برا من که یه دوپینگ عالیه همیشه، البته یه ذره سخت گیر هم هست که خب ویژگی همه ی مردای کرمانشاهیه ولی خب چیزی از خوبی هاش کم نمیکنه من که عاشقشم من و پدرت بعد از یه سری مراحل سخت و شیرین تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم با عشق بسیار زیاد که البته عقل و منطق هم داشتیم برای تصمیم مون. 26 فروردین 91 با ...
23 آبان 1394

خدایا ازت ممنون هستم

اول از همه باید خیلی از خدا ممنون باشم که یه فرشته کوچولو بهم هدیه داده امروز دقیقا 24 هفته بارداری تموم شد و من منتظر تو هستم دختر نازنینم تو این وبلاگ سعی میکنم برات خاطرات رو بنویسم شاید وقتی بزرگ شدی برات جالب باشه بخونیشون و  اگر هم جالب نبود ببخشید دیگه مادر   ...
23 آبان 1394